الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

الینا دختر دوست داشتنی من

دلتنگتم مامانی

  دلم پرمیکشه برای با تو بودن .مگه میشه تو دلم نباشی، تو نگاهم نباشی،تو حرفام نباشی ،مگه میشه بهت فکر نکرد ،برات دلتنگی نکرد ،مگه میشه ...   خیلی حس بدیه وقتی دلت واسه یه نفر اون قدر تنگه که حتی جایی واسه نفس نمیمونه ،انگار داری تموم میشی و هیچ  علاقه ای واسه تلاش کردن ونجات پیداکردن نداری . وقتی رو زبونت ورد "کاش میبود" همیشگی شده . روز به روز خسته تر میشم از این همه دلتنگی .کم کم دارم پرمیشم از اشتیاق باتو بودن ،یه اشتیاق همیشگی اما پوچ ،یه بیتابیه عمیق اما آروم .هیچ کس نمیفهمه وقتی میخوای دو حس متضاد رو کنار هم نگه داری چقدر عذاب آوره ،میخوای آروم باشی اما تو دلت غوغاست ،باید امیدوار باشی اما دلی واسه امیدواری نداری،...
30 مرداد 1391

دل بي تو

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد حتی باغبون نفهمید، که چه آفتی به من زد رگ و ریشه هام سیاه شد ، تو تنم جوونه خشکید اما این دل صبورم  به غم زمونه خندید... دخترم نمي خواستم ديگه بنويسم اما دلم نيومد وبلاگي كه يك روز با عشق واست ساختمو ادامه ندم . دردي كه با رفتنت رو دلم نشست ،غمي كه با نديدنت تو نگاهم خونه كرد ديگه از بين نميره حتي اگه واست ننويسم .چه روزايي بود ،چقدر واسه تولد يك سالگيت روز شماري ميكردم؛يه عالمه طرح داشتم؛يه تولد معركه. يك ماه ديگه تولدته ؛روزي كه اون قدر از اومدنت خوشحال بودم كه حتي دردمو يادم رفته بود،يادمه با اولين گريه ات منم گريه كردم. ،حتي شب از خوشحالي خوابم نميبرد و يك لحظه نگاهم...
17 مرداد 1391

الینا خانومی و عید 91

عکسهای بیرون شهر دخترم... اینم از هدیه هایی که دخترم روز عید گرفت عکس در ادامه مطلب...   ازطرف بابامحمد عزیز                    ازطرف عمه جونای مهربون                   ازطرف مامان جون من وبابایی           ازطرف دایی جون وکلی عیدی از طرف بابای من و بابا که قراره باهاشون یه هدیه عالی واسه الینا جونم بخرم     ...
16 مرداد 1391

سنگ قبر

دختر قشنگم سنگ قبرت مبارک ،حالا دیگه خونه جدیدت یه سر در قشنگ داره تا هرکی اومد دیدنت زودی پیدات کنه... مامان جونم خیلی دلم برات تنگ شده ،خیلی ...   به چه مشغول كنم ديده و دل را كه مدام             دل تو را مي طلبد، ديده تو را مي جويد ...
16 مرداد 1391

دعا

  خدایا به راستی آمرزشت امیدبخش تر از کردار من است وبه راستی رحمتت وسیع تر از پندار من، بارخدایا اگر گناهم نزدت بزرگ باشد گذشتت بزرگ تر است از گناه من خداوندا اگر نالایقم رسم رحمت تو آن است که مرا فرا گیرد زیرا که آن فرا گرفته است همه چیز را به مهربانیت ای مهربانترین مهربانان خدایا به رحمت وسیعت ؛به گذشت بزرگت ؛به مهربانی بیکرانت                                           ...
10 مرداد 1391

امروز من ...

نتونستم ننویسم واسه گلی که همه ی دنیای من بود .اینجا تنها جایی که بغضم میترکه و یکم آروم میشم . گل مامان، با کلی خواهش والتماس بالاخره امروز بابا منو آورد سرخاکت؛ چقدر دلم میخواست بشینم و ناله بزنم اما بابایی گناه داشت . تنها کاری که واست انجام نداده بودم رو تموم کردم،یه سنگ قبر سفارش دادم؛این آخرین کاریه که از دستای ناتوانم واسه تو خوب من ،برمیومد ؛ اومدم کنار وجود نازنینت تا از نزدیکترین حد ممکن احساست کنم هرچند تو تمام لحظه ها با منی؛تمام ثانیه ها بوی تو رو میده ،چقدر شیرین بودی مامانم . آقایی که سنگ رو سفارش دادم بالای سنگ نوشت آرامگاه غنچه ی پرپر شده ،بهش گفتم دختر من فرشته بهشتی بود،بنویس فرشته ی بهشتی ... آخ که امروز چقدر ...
7 مرداد 1391

راز و نیاز

هزار اسم داری و من از آنهمه اسم لطیف را دوست تر دارم که یاد ابر و ابریشم وعشق می افتم خوب یادم هست از بهشت که آمدم،تنم از نور بود وپرو بالم از نسیم بس که لطیف بودم توی مشت دنیا جا نمیشدم اما ... زمین تیره بود؛کدر بود؛سفت بود و سخت دامنم به سختی اش گرفت و دستم به تیرگی اش آغشته شد ومن هر روز قطره قطره تیره تر شدم و ذره ذره سخت تر من سنگ شدم و سد و دیوار؛دیگر نور از من نمیگذرد دیگر آب از من عبور نمیکند،روح در من روان نیست و جان جریان ندارد حالا تنها یادگاری ام از بهشت و از لطافتش؛چند قطره اشک است که گوشه دلم پنهانش کرده ام گریه نمیکنم تا تمام نشود،میترسم بعد از آن از چشمهایم س...
5 مرداد 1391

این روزها...

  چقدر دلم گرفته از این دنیا ،دیگه حال و هوای من دنیایی نیست .دوست دارم اون قدر خدا رو صدا کنم که بهم بگه هنوزم واسـش عزيزم ؛مثل اون مـوقـع ها کـه جـايـي رو زمـيـن نــداشتم... این جا تنها جاییه که دوست دارم حرفای دلمو بزنم،این جا جای ناگفته هاییه که توی این دنیای زودگذر فرصت نشد بگم ... یه روزی آرزوی یه دختر نازو دوست داشتنیو داشتم؛یه روز دیگه به آرزوم رسیدم و دیگه هیچی ازش نخواستم اما غافل از اینکه خوشیهای این دنیا زودگذره؛غافل از اینکه یه روز نوبت ما هم میشه؛امروز دوباره یه آرزو تو دلمه اما فرقش با قبل اینکه یه حسرت هم تو دلم سنگینی میکنه،حسرت نبودن تو عزیزم،آرزوی دوباره داشتنت ... دلم برایت تنگ می شود گرچه اینجا ...
4 مرداد 1391
1